چشمهایت را ببند تا پیامبر را نشانت دهم. مردی نسبتاً قد بلند با موهای حالتدار که تا لاله گوشش میرسد. صورتی روشن، پیشانی بلند، ابروهای کمانی و باریک. بین ابروهایش رگی است که وقتی عصبانی میشود، باد میکند. ریش پرپشت، گونه صاف، چشمان سیاه، گردنی سفید و… بیشتر »
آرشیو برای: "اردیبهشت 1398"
نمی دانم درد دلهایم زیاد شده اند یا من کم..! انگار حرفی نیست کلمات را خوب ادا میکنم اما بعضی هاشان حرف دل نیست.. درد دل هستند ..! واژه هایم که ته می کشند تازه یادم می آید من کیستم .. به خودم می آیم تازه می فهمم که بیش از هیچ یا کمتر از آن هم نیستم ..… بیشتر »
رمضان آمد وصدلطف نمودش مارا رمضان آمد وزيبا بنمود اين دنيارا روزاول بود و دل در دل نبود راهيه دلدار ودلداري شديم روز دوم آمد ودلها دگرآرام نيست كم كمَك روز ازنيمه بگذشت وآمد عصرروز دومش روز دوم به چه روز دومي ماه روزهاي مبارك شداين روز صف به صف آماده… بیشتر »
آرام از کنارت می گذرد ، بی صدا …بدون جلب توجه… سیاهی رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او..صورتش نمیبینی،اما در مقابل اویی. اوست که با سکوت، با تو حرف میزند و به تو می آموزد…..اگر اهلش باشی. در اوج کرامت هست و تندیس متانت.. نزدیک،اما دور از… بیشتر »
دلش یه دونه از اون کفش های پاشنه بلند میخواست.از بس باباش براش کفش اسپورت خریده بود خسته شده بود. هوس پوشیدن یه کفش پاشنه بلند همه ی فکر و ذکرش رو به خودش مشغول کرده بود،کم کم داشت عقده ای میشد که بالاخره بابا راضی شد براش کفش پاشنه بلند بخره! بابا پول… بیشتر »
آخرین نظرات