آقای من گاهی آنقدر دلم برای حرمت پرمی کشد که دلم می خواهد آنجا بودم وپای تمام زائرانت را بوسه می زدم گاهی دلم عجیب هوای تو را می کند
آقاجان ، چند وقتیست محتاج نگاهت شده ام دلم گره خوردن به پنجره فولادت را میخواهد گره کوری که فقط با دستان خودت باز شود
آقای من ،گم شده ام کاش دستم را بگیری ومرا راهی حرمت کنی از تو دورم خیلی دور اما دلم همیشه وهمه جا هوایت را می کند
آقای من گاهی کلمه غربت هم نمی تواند تمام آن درد ورنج هایی که به تنهایی کشیدی را توصیف کند
آقا جان گاهی حتی تمام واژه ها هم از غریبی تو زیر جوهر خودکار چشمهایشان خیس میشود …
عاطفه
آخرین نظرات