سلام آقا جان
نمیتوانم بگویم که منتظرتونم چون انتظار یک آدابی دارد که من ندارم
فقط آقا جونم هر وقت میخوام دعا کنم شرمم میاد که دعایی غیر از فرج بکنم
وقتی میدونم شما مضطر حقیقی هستین دهانم بسته میشه
وقتی فکر میکنم که من چه نعمتی رو ندارم تمام دلم رو غصه میگیره
مگه میشه از ولایت بدونی و ازین که امامت کنارت نیست نسوزی؟
مگه میشه آدم بفهمه که آقاش نیست اون وقت آروم باشه؟
مگه میشه که امامم به من نگاه نکنه؟
آقاجون مگه شما خودتون نگفتین که مثل امام مثل طبیبه ؟
خب منم مریض
بهم نگاه کنین فقط
همین برای تموم زندگیم کافیه
یه وقتایی دعا میکنم خداجون میشه منم یاورش باشم ولی بعد شرمم میاد
وقتی خودمو نگاه میکنم خجالت میکشم از به زبون آوردنش
آقاجون ببخش
نمیخوام شیعه ای باشم که زخمی به زخمای وجودیت میزنه
فقط منو ببخش که اونجور که باید قدرتون رو ندونستم آقا جون
ولی مولای من ما بنده ایم
بنده ، بنده است در هر صورت
اربابش باید تربیتش کنه
آقاجون دلم ازین زمونه گرفته
خودت وجودمو خالص کن
برای خودت …………..
برای حسینت………..
آخرین نظرات