لطفا به من عشق تعارف نکنید !
لطفا به من عشق تعارف نکنید !
سیرم
من به تنهایی کنار ساحل قدم میزنم به تنهایی به دیدن غروب میروم به تنهایی تنها میمانم!
عشق را میسپارم به چشمان آزاد و نترس موش های صحرایی
من شکستم
دیروز تکه تکه هایم را با دست جمع کردم ، دستم برید !
از فردا خودم را گچ میگیرم
شاید دیگر هرگز پرواز نکنم اما هرگز زمین نمیخورم
شاید نخندم اما گریه هم نمیکنم
شاید جاودانه نشوم !
اما آسوده میمیرم فردا قلبم را از جا میکنم ،
چالش میکنم زیر خروارها خاک نم کشیده ی کویر شما هم میتوانید در مراسم تدفینش شرکت کنید
فقط لطفا …
قلبم را ندزدید من عاشق نمیشوم حتی به قیمت پوسیدن …!
آخرین نظرات