تحلیلی بر آخرین تحولات منطقه خاورمیانه جنگ قریب الوقوع یا عملیات روانی
تحلیلی بر آخرین تحولات منطقه خاورمیانه جنگ قریب الوقوع یا عملیات روانیافزایش تحركات و اقدامات مختلف سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیك آمریكا وغرب علیه جمهوری اسلامی ایران در ماه های اخیر وهمچنین تصویب قطعنامه های مختلف شورای امنیت سازمان ملل بر علیه فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران، موجب گردیده است كه عده ای اینگونه اقدامات را نشانه های بارزی ازآغاز نبردی نظامی و تهدیدی قریب الوقوع بر علیه كشور ارزیابی نمایند.
در مقابل عده ای نیز بر این باورند كه اقدامات ماه های اخیر امریكا و غرب بر علیه انقلاب اسلامی در واقع آغاز دور جدیدی از جنگ روانی و تبلیغی دشمن می باشد كه با بهره گیری از توان رسانه ای، سیاسی و دیپلماسی دشمن كه در برخی مواقع چاشنی خشونت را نیز بهمراه دارد، در حال انجام است.
این نوشتار در پی آن است با بررسی اجمالی شرایط و توانمندی های موجود كشور و همچنین چالش ها وموانع فراروی امریكا و غرب در مقابله با انقلاب اسلامی، این حقیقت را آشكار نماید كه آنچه رسانه های وابسته به استكبار جهانی و برخی عناصر وابسته و مرعوب داخلی از آن به عنوان تهدید جدی و آرایش جدید نظامی آمریكا علیه جمهوری اسلامی ایران كه منجر به رویارویی قریب الوقوع نظامی خواهد شد، یاد می كنند در واقع جنگ تبلیغاتی و روانی امریكا می باشد كه با هدف به تسلیم واداشتن مسئولین و ملت شجاع ایران در برابر خواسته های نامشروع آنان بویژه در موضوع پرونده هسته ای صورت می گیرد.
آنچه امروز اكثر كارشناسان، تحلیل گران و مراكز مطالعاتی و تحقیقاتی داخل و خارج كشور به آن اذعان دارند، جایگاه رفیع انقلاب اسلامی و توانمندی های روز افزون و بی نظیر كشور در ابعاد مختلف و در مقایسه با گذشته می باشد كه مجموعه آنها ضمن ارتقاء جایگاه ایران اسلامی بعنوان قدرت برتر منطقه، موجب خنثی نمودن توطئه های گوناگون بیگانگان گردیده است كه در ذیل به بخش هایی از این توانمندی ها اشاره می گردد.
۱) غلبه گفتمان اصولگرایی و احیاء ارزش های دینی و انقلابی
از جمله شاخصه های امیدآفرین موجود در كشور تحولات سیاسی اجتماعی سال های اخیر در رویكرد عامه مردم به نیروهای مومن و معتقد به آرمان های والای انقلاب اسلامی و حذف عناصر استحاله طلب و دگراندیش می باشد.
تحولاتی كه علی رغم میل و اراده بدخواهان زمینه احیاء دوباره ارزش های دینی و انقلابی را در اواخر دهه سوم عمر پربركت انقلاب اسلامی فراهم نموده و موجب یاس و ناكامی دشمنان در استحاله سیاسی فرهنگی نظام جمهوری اسلامی گردیده است. جرج تنت رئیس سابق سازمان اطلاعاتی امریكا (سیا) در این باره در گزارشی كه به كنگره امریكا ارائه می دهد می نویسد: «همه امیدهای ما در چند سال اخیر به یاس تبدیل شد و افرادی كه ما به آنها امید داشتیم به نقطه آغازین بازگشته اند. دیگر بعید است كه حوادثی نظیر حادثه ۱۸تیر ۷۸ اتفاق بیفتد.»
۲) بهره مندی كشور از ثبات سیاسی
امروزه به اعتراف دوست و دشمن و علی رغم بی ثباتی های حاكم بر منطقه و بسیاری از كشورهای همسایه، جمهوری اسلامی ایران یكی از باثبات ترین كشورها بشمار می آید كه ضمن برخورداری از مولفه های گوناگون اقتدار داخلی، توانسته است هرگونه زمینه ناامنی و فروپاشی درونی را نیز از بین ببرد.
در همین رابطه كمیته خطر جاری امریكا نیز تاكید دارد كه:«ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، كمیت جمعیت یا كیفیت نیروی انسانی، امكان نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین المللی به قدرت كم بدیل، تبدیل شده است كه دیگر نمی توان با یورش نظامی آن را سرنگون كرد.»
۳) توانمندی های دفاعی كشور در عرصه نظامی
قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران و بهره مندی كشور از توانمندی های مختلف در عرصه امكانات و تجهیزات دفاعی، نیروی انسانی كارآمد و آموزش دیده و بویژه بهره مندی كشور از میلیون ها نیروی فداكار و سازماندهی شده بسیج مردمی و همچنین برخورداری نظام جمهوری اسلامی ایران از پشتوانه مردمی از جمله بزرگترین مولفه های قدرت انقلاب اسلامی و مانع بزرگی بر سر راه هرگونه تعرض به جمهوری اسلامی ایران تلقی می گردد.
۴) گسترش عمق استراتژیك و راهبردی نظام اسلامی.
در كنار موارد یاد شده بالا، قدرت الهام بخشی و نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران موجب برهم خوردن معادلات جاری منطقه و ایجاد زمینه رشد و گسترش هرچه بیشتر بیداری اسلامی در كشورهای مسلمان منطقه گردیده است. كه تحولات جاری در كشورهای عراق، افغانستان، فلسطین و بویژه نتایج مثبت نبرد سی و سه روزه حزب الله لبنان با رژیم صهیونیستی تاییدی بر این مدعا می باشد. سایر توانمندی ها و مولفه های قدرت در درون كشور كه هر كدام می تواند به نوبه خود نقش موثری در دفع تهدیدها داشته باشند عبارتند از:
۵) تصمیمات و برنامه ریزی های كلان كشور نظیر تهیه سند چشم انداز بیست ساله و همچنین ابلاغ سیاست های كلان كشور توسط رهبر معظم انقلاب در اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی كه ضمن سرعت بخشیدن به روند رونق اقتصادی و توسعه كشور، زمینه اجرای هرچه بیشتر عدالت اجتماعی و رفع فقر را فراهم خواهد نمود.
۶) حضور مبتكرانه نظام در عرصه های سیاسی و دیپلماسی
۷) تلاش بی وقفه دولت در رفع مشكلات مردم و توزیع عادلانه امكانات
۸) آغاز جهش های علمی بزرگ و موفقیت های كم نظیر در عرصه فن آوریهای مدرن نظیر دستیابی به دانش هسته ای، ترمیم ضایعات نخاعی، تولید داروی كنترل بیماری ایدز و…
۹) انسجام كم نظیر در بین مسئولین بویژه در بین سران قوای سه گانه
در تحلیل مجموعه شرایط داخلی كشور همانگونه كه رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با نمایندگان مجلس خبرگان رهبری بیان فرمودند: «باوجود تشدید دشمنی های سلطه گران جمهوری اسلامی روزبه روز قوی تر و ریشه های آن عمیق تر شده به گونه ای كه امروز نظام اسلامی در مقایسه با ۲۸سال گذشته، از جهات مختلف در قوی ترین جایگاه و موقعیت قرار دارد.
در ادامه به منظور اثبات ناتوانی امریكا در برخورد نظامی با انقلاب اسلامی به مهمترین چالش ها و موانع پیش روی امریكا اشاره می گردد.
۱) پیروزی رقبای بوش و نومحافظه كاران امریكا در انتخابات كنگره و سنا
باتوجه به پیروزی دمكراتها در انتخابات اخیر امریكا و دراختیار گرفتن اكثر كرسیهای كنگره و سنا در این كشور، دولت بوش در اجرای هرگونه سیاست توسعه طلبانه نظامی خود با مشكل جدی داخلی و مخالفت دمكراتها مواجه می باشد كه درمورد اخیر كنگره امریكا در كنار ایجاد مانع جهت اعزام تعداد ۲۱هزار نیروی نظامی جدید به عراق، درصدد وضع مقررات جدید به منظور ایجاد محدودیت های بیشتری در برابر اختیارات بوش می باشد.
۲) چالش فقدان اجماع داخلی و بین المللی در حمله نظامی
اگرچه همواره یك دسته از عناصر افراطی و نومحافظه كار در داخل جامعه امریكا معتقدند با ایران اسلامی باید رفتاری خشن و نظامی داشت، اما بسیاری از مسئولین و شخصیت های سیاسی و نظامی و بانفوذ امریكا ازجمله كسینجر، برژینسكی، جان كری، البرایت، كلینتون و … نیز براین باورند كه مشكلات فی مابین ایران و امریكا ازطریق مذاكره حل گردد.
ضمن اینكه در سطح بین المللی نیز تنها فرد و كشوری كه شاید ریسك همراهی با امریكا در حمله نظامی را پذیرا گردد شخص تونی بلر و دولت استعماری انگلیس می باشد. این درحالی است كه در حمله امریكا به عراق بوش موفق گردیده بود با فریب افكار عمومی و بزرگ نمایی وجود سلاح های كشتار جمعی در عراق كشورهای زیادی را در حمله به این كشور با خود همراه نماید.
۳) چالش افكار عمومی داخل و خارج امریكا.
كاهش روز افزون محبوبیت بوش در نزد افكار عمومی داخل و خارج امریكا كه این روزها بخش های كوچكی از آن را در سفر وی به كشورهای امریكای لاتین شاهد بودیم، ضربه شدیدی به سیاست های جنگ طلبانه او وارد نموده است به نحوی كه میزان محبوبیت بوش در نزد افكار عمومی در پایین ترین حد خود در سال های اخیر قرار دارد.
۴) تردید در توانمندی نظامی امریكا در ورود به جنگ جدید
وجود مشكلات عدیده امریكا در عراق و افغانستان و حضور تعداد ۱۶۰هزار نیروی نظامی این كشور در عراق و شكست های پیاپی ارتش امریكا در این كشور و یأس و سرخوردگی فرماندهان وسربازان امریكایی مستقر در عراق، ارتش امریكا را به لشكر شكست خورده ای تبدیل نموده است كه دیگر توانی برای ورود به میدان نظامی جدید را ندارد و در چنین شرایطی كه بوش در اعزام تنها بیست و یك هزار نیروی نظامی جدید به عراق با مشكلات و موانع عدیده ای روبرو می باشد چگونه قادر خواهد بود چندصدهزارنفر نیروی نظامی تازه نفس و با انگیزه را برای نبرد با كشوری كه در بالاترین حد توانمندی دفاعی تاریخ خود قراردارد مهیا نماید.
آخرین نظرات